در ابیات بعدی آمده که این سه نفر وقتی دیدند جلاله بخاطر حاملگیش بسیار سنگین است و بد هم راه می رود چاره ای اندیشیده اند ، گاوی را آوردند تا او را حمل کند و به ایل ببرد .

گران اســـت چو آن ذات کردگار          نداریـــم قــــدرت وِ را کـــرده بـار

چه گاوی است قدرت کشد بار او          جهان مایـــل است پـس به دیـدار او

مگر ذات حق خــود برد یار مــا           به گاوت کنـیم بـار از امــــر شـــاه

نخور غم ایا بانوی خوش لقـــــا           گران گشتــــه بـــارت ز ذات خـدا

بالاخره جلاله فرزندش را با هر زحمتی بود به دنیا می آورد و در لرستان تمام غلامان و پیران پیش او آمدند .

لـــرستان همه از صغیر و کبیــر          خــصوصا غلامـــان روشــن ضمیـــر

دوان آمــــدند تا به پــابوس شاه          رسیـــدند کردنـــد بــر وی نـــــگاه

چــــو دیدند ذات جـــهان آفرین          نمــــودند ســــجده به روی زمــین

خلاصه در این دوران بود که خداوند العیاذ بالله از شکم ماما جلاله فارغ می شود و بدین ترتیب دوره بعدی ظهور الله در لباس بشر بعد از امام علی ابن ابی طالب به وقوع می پیوندد .

منبع اشعار : کتاب شاهنامه حقیقت (شاه نعمت الله جیحون آبادی ) از بزرگان اهل حق